قاب خالی

مثلا دیگه قرار نیست توش چیزی بنویسم!

قاب خالی

مثلا دیگه قرار نیست توش چیزی بنویسم!

سلام

من دیروز خیلی عصبانی بودم! از دست خودم و بقیه و خدا! وکلی باهاش دعوا کردم و کلی گلایه و... و بعد اون بهم جواب داد والان تو آتش بسم! یعنی من و خدا الان آشتی آشتی هستیم! من باز قبول دارم که خدا مهربونه! باز معتقدم که هر چی واسه آدم پیش میاره دقیقا به خیر و صلاحشه و...

دیشب با بچه ها هم رفتیم پیتزا خوری! آخ بر پدر بی پولی لعنت! سه تا واسه 6 نفر! هیچکدوم سیر نشدیم ولی اینقد که جلف بازی درآوردیم و مسخره کردیم همه چیزو کلی خوش گذشت! بعدشم قبل از اینکه بندازنمون بیرون محترمانه خودمون پا شدیم اومدیم.

دیگه...

الان یه کار فوری برام پیش اومد! بعد باز براتون مینویسم!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد