-
به امید دیدار!
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1384 19:47
سلام ای دل مترس از نام بد کاو نیکنامت میکند... نمیدونم شاید اعتقاد به این شعر باعث شده تو زندگیم خیلی کارای احمقانه بکنم یا شایدم عقیده به اون حرف مامانم که همیشه میگه :« من دخترامو دست خدا سپردم و اون امونتدار بدی نیست!»... نمیدونم ... اما من تا حالا خیلی کارا کردم که میتونست راحت اسممو به عنوان یه دختر جلف ولو در...
-
فعلا کات!
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1384 12:29
سلام امیدوارم دیشب من جلوی چشمتون بوده باشم! من که همه تونو دعا کردم! اما پست قبلیم! خیال داشتم کلا پاکش بکنم.ولی منصرف شدم! دلم میخواد همیشه جلوی روم باشه تا یادم بمونه من با بقیه چطور تا کردم! دیشب مدام به این فکر میکردم که خدا هم اگه واسه هربار که من بهش دروغ میگم اینطوری با من رفتار میکرد... نه! من چون دیروز جلوی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1384 20:35
سلام من میخواستم کلی چیز جالب امشب براتون بنویسم. ولی امروز از صبح تا حالا اعصابم به هم ریخته! میدونین دیروز مازیار میگفت متولدین سال خوک همیشه از عدم صداقت دیگران لطمه میخورن! من الان میخوام یه چیزی به این تئوری اضافه بکنم: من همیشه از عدم صداقت دوستام تا سرحد انفجار عصبانی میشم! از دست همه شون عصبانیم: از دست خودم٬...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1384 12:12
سلام اینو مازیار گفته حتما بنویسم: « امان از ترافیک! آدم اعصابش میریزه به هم. حالا منم و گرسنگی و دم افطار! اصلا حوصله ی غذا درست کردن ندارم. یخچال هم که خدا بده برکت٬ به اتیوپی گفته زکی! با گرسنگی که باید یه کاری کرد نه؟! پاکت پنیر رو که درمیارم و مذارم رو میز صدای «ربنا...» بلند میشه! نمیدونم چرا اینقدر اعصابم...
-
اون وقتی که حسابی میرین تو حس دوستاتون که یادتون نمیره؟!
دوشنبه 2 آبانماه سال 1384 21:11
سلام شده تا حالا چیزی ار خدا بخواید و اون بلافاصله اونو بهتون بده؟! من صبحی از خدا یه چیزی خواستم و اون عصر نشده بهم دادش! امشب شب قدره! دعا که یادتون نمیره واسه سلما و آبجی بزرگه و من.... منم واسه همه تون دعا میکنم!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آبانماه سال 1384 18:47
سلام امروز کلی اعصابم به هم ریخته بود. طوری که بعد از اینکه از کلاسم اومدم٬ رفتم یه یادداشت زدم دم در اتاق که:« لطفا وارد نشوید٬ حتی شما دوست عزیز!» نمیدونم! یاد یکی دو سال پیش افتادم. همون روزی که با بچه های انجمن علمی حرف میزدیم درباره ی دبیر جدیدمون. مصطفی مهشید رو پیشنهاد داد و بعدش بهش گفت:« بچه ها رو شما خیلی...
-
یه یادداشت کوتاه!
شنبه 30 مهرماه سال 1384 18:17
سلام الان تو سایتم! یعنی مثلا تحریم شکسته شده! و من احتمالا تا آخر این هفته هم به خودم اجازه میدم هر شب یه ساعتی بیام سایت! فعلا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مهرماه سال 1384 12:49
سلام الان میخوام بنویسم٬ چون دیگه اصلا خیال ندارم تا آخر هفته بیام سایت! من دارم درس خون میشم! هرچند که این دو سه روزه اصلا درست حسابی درس نخوندم! آخه پریشب ریختیم سر راضی و ابروهاشو برداشتیم! البته خودش هم راضی بود ها.... خلاصه حالا همه تو کفن که ماها دیگه چه جور آدمایی هستیم! ( اکیپ ما!) یه روز یکیمون چادری میشه٬...
-
جانمی جان ادامه ی بحث!
شنبه 23 مهرماه سال 1384 20:18
سلام! ۱. برگردین پستای تابستونمو بخونین! ۲. اون جاهایی که از عدل الهی گفتم٬ نظرات رو هم بخونین! ۳. نظرات پست قبلی رو هم بخونین! ۴. لطفا نظر خودتونم بدین! و... آقا پارسا! من که گفته بودم مشکل من سر این نوع عدل نیست! یعنی منم قبول دارم که مثلا هر کی درساشو پاس کنه میتونه بره یه پایه ی بالاتر. ولی به این شرط که امتحانی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1384 20:29
سلام! ممنون از همه تون که تو دعا هاتون من و آبجی بزرگه رو یادتون میمونه! به قول تیما امیدوارم خدا هرچی به صلاحتونه بهتون بده و مصلحتتونو تو رسیدن به هرچی دلتون میخواد قرار بده! من که این روزا تو اون موقع « هرچی تو بخوای...» از خدا میخوام که هیچکدوممونو تنها نذاره! این از اون دعاهاییه که وقتی میکنمش دیگه بعدش زبونم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 مهرماه سال 1384 20:40
سلام نماز روزه تون قبول! امروز فقط آپ کردم تا ازتون بخوام واسه آبجی بزرگه ۲آ کنین! اون موقع که خدا میگه : حالا هر چی تو بخوای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1384 20:34
سلام امروز سومین روزه که من و مازی یه بحث تازه رو دزباره ی خدا شروع کردیم! و همین امروز مازی گفت تا بعد فوق معلق بذاریمش! من موافقت کردم! آخه همه ی آدما که عین من بیکار نیستن! راستی مصطفی هم قاطی مرغا شد! وافعا دلم میخواد زنشو ببینم! میدونین من همیشه خیال میکردم زن اون باید از این خانومای خونه دار باشه که به شوهرشون...
-
حالا هرچی تو بخوای....
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 20:50
سلام! ماه رمضونتون قبول٬ نماز روزه تون مبارک! الهی که خدا همه مونو یه کمی آدمتر بکنه تو این سال! این پست من قراره یه کمی دوز عرفانش بالا باشه٬ پس اگه خوب بلد نیستین برین تو حس٬ خب بدون اینکه برین تو حس بخونیدش! .... مازیار میگه بعد یه روز روزه٬ سر سفره ی افطار که میشینی خدا میگه«حالا هرچی تو بخوای!» درست مث اینکه یه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مهرماه سال 1384 18:55
سلام شما اگه تو اتاقتون دراز کشیده باشین و مثلا درس بخونین٬ بعد آرزو کنین کاش یکی پیدا بشه که باهاش حرف بزنین٬ بعد یکی مث علی همون موقع بهتون زنگ لزنه و بگه کارتون داره٬ چقدر متعجب میشین؟! ( لابد هیچی!) آخه دیروز عین این اتفاق واسه ی من افتاد! علی باهام در سایت قرار گذاشت و اونجا که اومدم گفت مازی تو کتابخونه انجمن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 مهرماه سال 1384 20:19
سلام! یه چیزایی هست که حتما باید روشن کنم: ۱.اینکه میگم از علی میترسم منظورم این نیست که مثلا از اینکه هکم کنه یا اذیتم بکنه میترسم! نه! میدونین علی تو بچه ها اصلا وجهه ی خوبی نداره! خب من فکر نمیکنم بچه ی بدی باشه! من خیال میکنم بقیه ترجیح میدن فقط بدیاشو ببینن! و البته بدیش اینه که خودشم فقط بدیاشو نشون...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مهرماه سال 1384 20:28
سلام این متن پایینی رو دیروز نوشتم. امروزم میخوام ادامه اش بدم! چون وقتی از word به اینجا آوردمش دیگه نتونستم پایینش تایپ کنم٬ مجبور شدم بالاش بنویسم! من الان باز افسرده ام! خیال دارم همه چیزایی که میخوام بگم تا وقتی رفتم خوابگاه بشینم عین آدم درس بخونم! ۱. من اصلا درس نمیخونم! به مامان٬ بابا و همه ی اهل خونه گفتم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 مهرماه سال 1384 15:00
سلام! از امروز سایت دانشکده باز شد! انتظار نداشته باشین من هر روز هرروز بلند شم بیام اینجا براتون بنویسم! آخه من فوق دارم! البته خیلی هم امیدوار نباشین من عین بچه ی آدم بشینم درس بخونم! ترم قبلی که خودمو کشتم و مثلا همه ی اتحانام رو هم عالی دادم٬ چه گلی به سرم زدم که این ترم بزنم! راستش الان خیلی شانس آوردین که از...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1384 19:44
سلام من تو این چند وقته کلی فکر کردم! راجع به اینکه به کجای عدل الهی شک دارم! میدونین من به جزا و پاداش الهی شک ندارم! یعنی تو این قسمت کاملا عقیده دارم که خدا عین عمل آدمو بش برمیگردونه! اینو واسه این ازش مطمئنم چون خیلی دیدم! اینکه من یا اطرافیانم یه کاری٬ خوب یا بد٬ کرده باشیم و بعد عینش سرمون بیاد! نه٬ مشکل من سر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 شهریورماه سال 1384 20:08
سلام وای نمیدونین وقتی نظرای جدید رو دیدم چه حالی کردم! مثلا همین الان اصلا یادم رفت یه ربعه زیر نگاههای مسخره ی یکی دو نفر تو صف سیستم خالی مونده ام! اما... ببینین من یه دوره ای به همه چیز اعتقاد داشتم! به همه ی اون چیزی که از خدا به ماها میگن! به اینکه خدا خوبه و عادل و... ولی حالا... حالا فقط تو عدل خدا شک میکنم!...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1384 19:09
سلام من دیروز رفتم دکتر و فهمیدم همه ی سردردای این دو سه ماهه ی من اصلا به همه ی سردرگمیهام درباره ی اینکه خدا هست یانه؟ خدا عادله یا نه؟ خدا... نه به هیچکدوم اینا ربطی نداره و من فقط میگرن مزمن دارم!( کاش املای مزمن رو درست نوشته باشم!) حالا این یه خبر بدیه واسه من! آخه من تا حالا خیال میکردم همه ی این سردردا واسه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 مردادماه سال 1384 18:33
سلام! من به قول تینا الان وطنم! دلم اینقدر واسه اینجا تنگ شده بود که نگو! الانم با داداش کوچیکه اومدم کافینت و بیچاره هی مجبوره چشاشو درویش کنه! از بس من بیهوا این صفحه رو باز میکنم! خب... بابا که با ما درد مییکنه! مامان که با ما درد دل میکنه! داداش بزرگه که با ما درددل میکنه! آبجی بزرگه که با ما... پس بیچاره این...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1384 11:18
سلام ممنون از همه تون که جواب دادین! میدونین من که این سوالو اول پرسیدم٬ زهرا بزرگه گفت دلش میخواد اگه خدا انتخابش میکنه واسه هم صحبتی باشه! میگفت این خیلی خوبه که یکی باشی که خدا باهات حرفاشو میزنه! راستی میدونستین حضرت موسی تنها پیغمبری بوده که خدا مستقیما باهاش حرف زده؟! ( اینو تو کتاب «روی ماه خداوند را ببوس»...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 تیرماه سال 1384 21:12
سلام این یکی دو روزه سایت مثل اغلب اوقات قطع بود! حالا اومدم تا درباره ی پست قبلی یکی دو تا مطلب مهمو بگم! ۱. منظور من از اینکه گفتم جای کدوم یکی از پیامبرای اولوالعزم باشین این بود که ترجیح میدین نبی الله باشین یا خلیل الله یا کلیم الله یا روح الله یا رسول الله؟! با علم به اینکه هرکدوم از این صفات منحصر به فردن؟! ۲....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1384 20:03
سلام خیلیا رفتن خونه! خیلیا هم تا دو سه روز دیگه میرن! من خیلی احساس تنهایی میکنم! من خیلی احساس... نمیدونم! باز برگشتم به اون حس لعنتی شک! باز دارم به چیزای اعصاب خورد کن فکر میکنم! باز تموم فکرمو سوالای بی جواب پر کردن! اینکه خدا عادله یا نه؟! و جدیدترینش اینه: اگه شما حق انتخاب داشتین دلتون میخواست جای کدومیک از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 تیرماه سال 1384 15:49
سلام من امروز امتحانام تموم شد و الان ۴/۳ یه مهندسم!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1384 12:10
سلام نتنفرم از این وضعیت ! از اینکه از خیلیا بیشتر بلد باشم و یارو مثلا همه ی اشکالاشو بیاد از من بپرسه و بعد تو امتحان واسه یه بی دقتی کوچولو گند بزنم به همه چیزو طرف... متنفرم از اینکه بعدش بیاد شروع کنه به اورد دادن که این چه کاریه که ناراحتی و... متنفرم از اینکه همه فکر کنن میتونن با چند تا جمله نشون بدن حس منو...
-
تو نیستی که ببینی!
شنبه 28 خردادماه سال 1384 13:04
سلام این مال من نیست! فقط از یکی قرض گرفتم تا احساس الانمو بگم! تو نیستی که ببینی، چگونه پیچیده ست طنین شعر نگاه تو، در ترانه ی من. تو نیستی که ببینی، چگونه میگردد نسیم روح تو، در باغ بی جوانه ی من. به خواب می ماند تنها به خواب می ماند چراغ، آیینه، دیوار، بی تو غمگینند. تو نیستی که ببینی، چگونه با دیوار به مهربانی یک...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 خردادماه سال 1384 19:31
سلام من سارا ٬ یک فضول! علی الان داره تو سایت واسه «یکی» میل میزنه! تیما الان داره به این امید چک میل میکنه که «یکی» براش میل زده باشه! اما من... شاید بهتر باشه بنویسم: من سارا٬ یکی با آرزوی میل باکس پر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! نه! درست ترش اینه که بنویسم: من... سارا٬ یه کوچولوی تنها!...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 خردادماه سال 1384 13:48
سلام نمیدونم دیروز خدا واسه حرفای انتخاباتیم!!!!!!!!!!!!!!!!!نذاشت این فرستاده بشه یا واسه گلهگذاریهام ازش که تمومی ندارن! میدونین «اوریانا فالاچی» تو کتاب «نامه به کودکی که متولد نشد» مینویسه: وقتی حوا اون سیبو خورد گناه متولد نشد٬ بلکه یه حس قشنگ به وجود اومد که بهش میگن نافرمانی! من الان از این حس قشنگ پرم! شاید...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 خردادماه سال 1384 18:12
سلام شده تا حالا خیال کنین خدا نمیخواد شما یه کاری انجام بدین؟! من وقتی ۲ ساعت تایپ میکنم و بعدsend نمیشه همیشه اینطوری خیال میکنم! مث الان! شاید بعدا ( که فهمیدم خدا کدوم قسمت این حرفا باب میلش نیست) باز براتون همهشو نوشتم!